ترمه نراقیترمه نراقی، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

ترمه مامان و بابا

قربونت

دیشب بعد اینکه از پارک اومدیم خونه منو صدا میکنی میگی مامان شین اجائی گفتم دارم درس میخونم و شما گفتی ای بابا عجب گیری افتادیما  کلی من و مامان جون خندیدیم.تازه کلی حرف از این CD  ها یاد گرفتی مثلا لباس میپوشی میری پیش باباجون میگی تیپ زدم تیپم باحال یا به اتوبوس میگی تیمون یا سلام میکنم میگی سلام عزیز جون .کو چولویم  کوچولو هم که کامل می خونی فقط می گی قدو بالام سیاهه چشمام میسوزه. کلی با شما به ما خوش میگذره .رفتیم  تخت بخریم  می گفتی مامان بخواب ببین اندازته خیلی بامزه شدی همه اینها را  که دارم مینویسم دوست دارم اینجا بودی و از اون فشارا و بوسها
10 ارديبهشت 1391

روزگار سخت ترک کردن

مامانی خیلی روزهای سختی شما با هر تلنگری بغض میکنی و حدود ١ ساعت گریه میکنی . من هم بیشتر اوقات با شما بغض میکنم روزی ٢ یا ٣ بار با اون زبون قشنگت می گی پسی .خدا کنه زودتر پستونکت یادت بره . وقتی پستونک پیدا نمی کنی می گی مامان شین بستنی بزرگ  می خوام خلاصه همه این کارا بخاطر خود شماست.و ترک عادت بد
28 فروردين 1391

ترک کردن پسی و شروع 1 کار سخت

پستونک مامانی جون تصمیم گرفتم از امروز بریم تو ترک اون هم ترک کردن چی پستونک و به قول خودت پسی میدونم خیلی سخته و اذیت میشی ولی برای سلامتی خودت خیلی بهتره و میدونم هر چی بزرگتر بشی سخت تر میشه مامانو ببخش اگه بهت سخت گذشت میدونم دختر خوبی هستی ولی تحمل کن زود یادت میره
23 فروردين 1391

ایام عید 91

سلام عزیز دل مامان سال نو مبارک.امسال سال نهنگ و به قول چینی ها سال اژدها است انشاا... سالی پر از برکت برای همه باشد و مهمتر از همه سال سلامتی مامانی همون طور که گفتم  تحویل سال تهران خونه خودمون بودیم و مامان جون عزیز و شهره جون هم پیش ما بودند روز 2 عید مامان جون و شهره جون ساعت 1 رفتند شهسوار و ما هم روز 2 عید که جمعه بود صبح زود رفتیم و ساعت 9.5 رسیدیم .پیش خاله لاله بودیم .عمه مریم  اینها هم اون جا بودند خیلی روزهای خوبی بود شما همش دلت میخواست تو حیاط باشی .صبح تا چشات و باز میکردی میگفتی اُجا بِیم. هر جا هم که میرفتیم برای دید و بازدید می گفتی بریم خونه دائی شهلام.2 روز هم رفتیم خونه خاله لادن اونجا هم برف اومد و 1 صبح تا ...
19 فروردين 1391

قربون شکل ماهت

سلام مامان گلی ،من خیلی تنبل شدم.خاطرات شما را دیر به دیر  ثبت میکنم .مامانی، واقعا میگم مامان خیلی سرش شلوغه با مشغله جدید که بدتر هم شده سه شنبه و پنج شنبه دانشگاه. اون هفته چون مامانی خونه تکونی داشت شما پیش بابا موندین من ساعت 7 رسیدم خونه و جمعه هم همش با بابائی بودی و بازی میکردی من هم مشغول کشیدن نقشه و حل تمرینها بودم . جمعه شب هم رفتیم خونه عمه فیروزه تو راه 1 جائی  ایستادیم که کلی ماهی کوچولو داشت و شما کلی ذوق زده شدی بابت این همه ماهی .اون شب کمی سرما خوردی برای عید هم هنوز هیچ برنامه ای نداریم چون طبق معمول بابائی سر کار میرن همین الان باهاش حرف زدم میگم اگه میشه هفته اول نره که بریم شهسوار ویلا خاله لاله ولی قبول نم...
25 اسفند 1390

خبرهای جدید

سلام عزیز دل مامان خیلی وقته که سراغ خاطراتت نیامده بودم.مامان کلی قد کشیدی و بزرگ شدی دیگه میشه گفت خانم واقعی شدی /دیگه مامی نمیکنمت حتی شبها ولی پسی رو هنوز میخوری و هنوز هم نمیتونی بگی خاله خیلی چیزهارو غلط غلوط و بامزه میگی به کنترل میگی : اُترول به خاله کماکان میگی آقا به هر چیزی که با ک شروع شه میگی اُ مثل اُجائی-پریشب که به بابا جونی میگفتی بشین راحت باش بابائی که تموم دندوناش خرد شد از اینکه این کلمات رو از کجا می آری هر کاری هم که بخواهی انجام ندی میگی بلد نیستم. به شما میگم خیلی خسته شدم بقیه کارهارو بابا انجام بدن میگی بابا بلد نیستن شما بلدین. میگم من خسته شدم میگی ترمه کمکت کنه .یا بابا وحید رفتن رو صندلی میگی بابائی ناُفتی خ...
7 اسفند 1390

بدون عنوان

خیلی وقته مامان چیزی برات ننوشته چون اینجا (شرکت)کارها خیلی زیاد شده و تا میآم به خودم بجنبم روز تموم شده و اینکه تو خونه هم ما که اجازه نداریم با کامپیوتر شما کار کنیم.مامانی امروز اولینروز که پیش کس دیگه ای به غیر از مامان جون نگهت داشتم پیش عمه فرح البته دیشب عمه فرح اومدن خونمون که به شما زیاد سخت نگذرهولی اگه بدونی من از دیروز چه جور هستم عین مرغ پرکنده بالا و پائین میپرم صبح که اومدم کلی گریه کردم بعدش خاله لادن زنگ زد کلی پشت تلفن گریه کردم اونها کلی به من خندیدن و گفتن که لوسم خاله لادن میگه مگه میخواستی عمل قلب بازکنی یا فکر کردی بر نمیگردی خلاصه خیلی دلم تنگ شده روز سختی هستش ای شیطون بلا تا 11 خوابیدی بعدش هم وقتی من زنگ زدم تلفن ...
3 بهمن 1390

جملات جدید

سلام گلم جملات جدید -دلم تنگ شده-قشطننییه(قسطنطنیه)-تمه ندادی(ترمه نراقی)-کاتن بیینیم(کارتن ببینیم)-بچه بدم من-شمک تمه(شکم ترمه)-شده گریه نه(شهره گریه نه)- در میزنی واجازه میگیری میگی :بیام تو-سنام نادن(سلام لادن)-دائی بژاد(دائی بهزاد)-اییرعلی(امیر علی)-حسسن(امیرحسن)-مامانی(مامان جون)-باباجونم-امیرعلی جونم-ماشن شهره بش(بژ)-شیر کاکائو-مشی(مرسی)-عشش ماماش(عشق ماماش)-راستی به ماژیک هم میگی مشیانا (وقتی یادت میره )-تشییدددددددددددددددددددم(کشیدم)-و.....................تقریبا همه چی رو میگی
29 آذر 1390