ترمه نراقیترمه نراقی، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

ترمه مامان و بابا

ترمه و این روزها

1392/3/26 12:32
نویسنده : مامان
958 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ترمه عزیزم

دختر گلم این روزها کاملا بزرگ شدنت را حس میکنم .میگی باید غذا بخورم بزرگ بشم دستم برسه به زنگ مامان جون و رانندگی کنم و اون بچه گربه که رفته تو ماشین وحید ببینم .  با مهد رویای رنگی  به خوبی کنار آمدی و خیلی دوستش داری . البته اونها هم همگی خوب و مهربون هستن . حتی کارتش هم دوست داری هنوز هم به مهد میگی سر کار من و یا کلاس زبان من مامان از وقتی که رفتی تا الان 1 ماه و 9 روز گذشته  رنگ ها را به انگلیسی یاد گرفتی یک کمی رقصیدن یاد گرفتی اولین شعری که یاد گرفتی شعر آب  بعد هم شعر درخت و شعر کبوتر ناز من و بهار که بیشتر بهار را میخونی . چند تا کلمه فرانسه و فصل ها رو به انگلیسی یاد گرفتی . راستی مامانی آخرای اردیبهشت عکسهای بهاریتونو انداختن خیلی بامزه افتادی یکی که عصبانی و دیگری هم با بغض ولی جالب شد. خانم یونسی و عمه فریبا (خاله فریبا مهد) میگفتن که حسابی اذیت کردی تا این عکس ها را بندازی وقتی هم اومدی خونه گفتی که امروز یه لباس عروس (هرپیراهنی را میگی لباس عروس) تنم کردن با یک کفش زشت و هی ادا در میآوردی و میگفتی من اینجوری کردم. خلاصه کلی با شما به ما خوش میگذره. بعد از ظهر ها بابا وحید میان دنبال شما . راستی منو شیرین صدا میکنی و بابائی رو وحید . روز پنج شنبه رفته بودیم تولد هومهر خواستیم از پله ها بریم بالا به من گفتی من سلام نمیکنم . به من نگو سلام کن خلاصه جدیدا خیلی حرفهای بامزه ای میزنی به تخم مرغ همچنان میگی تخم قد.راستی یادم رفت که بگم از همه بامزه تر ای ایران رو میخونی که فقط همین 2 کلمه اولش رو درست میخونی.عاشق بن10 هم هستی همه چیزتو الن بن10 کردی پوسترشو  رفتی از سوپر سعید گرفتی و بعد از ظهر هم که از مهد می آیی یک راست میری سراغ اتاقت و با اونها بازی میکنی راستی دیروز زنگ زدم مهد خاله فریبا میگفت داری با بچه ها فوتبال بازی میکنی ختم کلام من عاششششششششششششششششششششششششششششششقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم

ماچ ماچ ماچ-عزیز دل مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زهره
12 خرداد 92 14:39
قربون این دختر ناز بشم که خیلی خوب بامهدش کناراومده .....


ممنون از اظهار لطف شما