مهد بنتنی
سلام
مامانی من امروز زود رفتم سر کار و شما با وحید رفتی برای اولین بار گفتی که نمی خواهی بری مهد وحید میگفت که با غرو لند رفتی و میگفتی من میخواهم برم مهد بنتنی نمیدونم که چرا این فکر بنتن از سرت بیرون نمی ره ؟ الان هم زنگ زدم گفتن که سر حال هستی و مشکلی نداری ولی نمی دونم چرا این روزها خیلی به شما فکر میکنم و همش تو فکر شما هستم کاش بزرگتر بودی و با هم جدی تر صحبت میکردیم که ببینم از وضعیت حالت راضی هستی البته بگم که 1 روز بهت بگم نمی خواد بری مهد مصرانه میگی نه میخوام برم و به قول خودت میخوام برم خوشحالی کنم .همین را نشانه رضایتت از اوضاعت میدونم
عشقم دوشتت دارم. عزیزم واقعا میگم جانم فدایت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی