ترمه مامان و بابا

سلام مامان طلا مامان چند روز حال نداشت مریض بود نیومد برات بنویسه چهارشنبه 18/12 مامان خونه بود شب شما اولین عروسی زندگیت دعوت داشتین عروسی روشنک (دختر عمه منظر مامان )بود مامانی شما عین عروسک شده بودین مثل همیشه نازوخوشگل مامان قربونت برم لباس صورتی رو تنت کرده بودی با ی گل خوشگل روی سرت و تندو تند راه میرفتی تالار تو فاطمی غربی بود تالار ارکیده ارتش منو شما و خاله شهره   با بابائی رفتیم وقتی رسیدیم همه میخواستن شمارو بخورن از بس ناز بودی مامان راستی یادم رفت بگم که سر ناهار دستت و کردی توی پلو داغ و 2 تا از انگشتات تاول زد مامان عزیزو نازم مامانی خیلی برات غصه خورد فکر کنم اون شب چون تو تالار خیلی گرم بود وقتی اومدیم بیرون...

جمعه شب خواستیم بریم خونه خاله لادن به 1 میدون رسیدیم که آبنما داشت و شما تا دیدین گفتین جیش کلی منو بابا خندیدیم دیگه تا خونه خاله لادن رو میبینی می گی اینا به شهره میگی جره و خیلی خوردنی کتاب میخونی   بیشترین   حرفی رو که استفاده میکنی  (ق ) هستش قربوننننننننننننتتتتتتت                                                           ...

رفتیم حموم تو حموم از دستم در میرفتی به شما گفتم ای بدجنس و خیلی خندیدی و اومدی بیرون گفتی بببببد ژنسسسسس

....

سلام عزیزم الهی که من قربون تجریش گفتنت بشم که میگی ت     جیش الهی که من فدای اون دستهای مهربونت      عزیز دل، مامان برات هلاکه دوست دارم ی دنیا قربون رقصیدنت قربون راه رفتنت گنجیشگک مامان الن احساساتم قلمبه شده کاش پیشت بودم و سفت بغلت می کردم و فشارت میدادم مامانی ببین چقد از دوریت اذیت میشم که سر کار هم هی تو ذهنم هستی خدا شمارو برامون حفظ کنه تموم دندونامون شکست اینقدر رو هم فشار دادیم      رحم کن به حال این عاشق جمله   زیبائی که خواندم این بود و واقعا حقیقت روچقد قشنگ   میگفت     بچه دار شدن تصمیم خطیری ست. با این تصمیم می گذارید که ق...

  تو که چشمات خیلی قشنگه رنگ چشمات خیلی عجیبه تو که این همه نگاهت واسه چشمام گرم و نجیبه            میدونستی که چشات            شکل یه نقاشیه که            تو بچگی میشه کشید            میدونستی یا نه میدونستی که توی چشمای تو رنگین کمونو میشه دید میدونستی یا نه          میدونستی که چشامی          همه ی آرزوهامی    &...