مسافرت ارومیه و تبریز
سلام مامانم
خوشگلم هفته پیش چیزی برات ننوشتم (از تاریخ 9/6/90 تا 14/6/90)چون تعطیلات مامانی بود با بابائی و خاله لادن اینا و خاله لاله اینا و عمه مریم اینا و مامان جون و شهره جون(نونی) رفتیم مسافرت ارومیه و تبریز دائی شهرام جا گرفته بود خیلی خوش گذشت تو مسافرت ارومیه رو گشتیم کلیسای بی بی مریم و دوقوز پله و 3 گنبد وبند رفتیم مهاباد هم غار سهولان و تبریز هم رفتیم ائل گلی و مقبره شاعرها خلاصه تو کل سفر که 6 روز بود خیلی دختر خانم و خوبی بودی مامان کلی با شما حال میکنه و مسافرت هم بهش خوش میگذره راستی به مهرانا میگی نانا به عمو مجید هم میگی جیجید وقتی از عمه مریم اینها جدا شدیم گفتی میشی رف راستی ی جمله جدید هم گفتی دائی وایس مامانی قشنگ احساس میکنم بزرگ شدی راستی دیروز هم خودت و خیس کردی و اومدی گفتی و هی میزدی رو پات میگفتی وای وای من به شما گفتم بدو برو برا خودت شلوار بیار سریع رفتی سر کشوت شلوار پوشیدی اومدی خلاصه درسته که هنوز نمیتونی خوب حرف بزنی ولی همه چیز رو متوجه میشی قربونت برم مامانی فدات میشم عزیزم دوستت دارم عاشقتم حالا سر فرصت عکسهات و میزارم تو وبت