ترمه نراقیترمه نراقی، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

ترمه مامان و بابا

باباش

مامان فرفری چقده موهای جمع شده به شما می یاد دیشب چرا ساعت 3.5 صبح بیدار شدی و گفتی باباش واستادی سر جات تا بابائی مهربون عشق ما بیاد و پیش شما بخوابه شما هم که خیالت از بودن بابا راحت شد زودی خوابیدی راستی مامانی فردا مجوز گرفتم که بیائی شرکت پیش مامانی قررررررررررربونت
10 خرداد 1390

باباش نیشت،ماماش ایناش

سلام عزیز دلم مامانی صبح روز جمعه 30/3/90 وقتی از خواب بیدار شدیم 15 جای بدنت خال خالی شده بود اول فکر کردم پشه خوردتت ولی شنبه شد 25 تا با بابا رفتیم پیش دکتر باوریان اول از دور دید گفتش که آبله مرغون ولی وقتی نزدیک شد و معاینه کرد گفت شک دارم 2 روز دیگه رفتیم گفت نیست ولی مامانی زخمات عین آبله مرغون جاش هم همین جور پنج شنبه هم 6/3/90 رفتیم واکسن 1.5 سالگیت رو زدیم خیلی درد داشتی تمام پنجشنبه گریه کردی خوابیدی و تب داشتی جمعه هم بهتر شده بودی ولی پات درد میکرد قربونت برم مامان تازگی ها تا ماشین پلیس رو میبینبی صداشو در می اری و صدای کلاغ و گربه و اسب و گاو و گوسفندوبوقلمون و سگ هم بلدی و 2 جمله 2 کلمه ای پشت هم میگی باباش نیشت ماماش این...
9 خرداد 1390

عینک

مامانی فرفری سلام روز به ر.ز با حال تر می شی قربونننننننت برم عزیز دلم مامانی میدونی به عینک چی می گی ؟می گی آنی دوست دارم عزیز دلم تا تو ماشین میشینی تا من درو ببندم اول پنل ضبط رو میدی به بابائی بعدش آنی بابائی رو برمیداری و میزنی برات هم فرق نمی کنه روز شب و تا وقتی که موسیقی هست شما هم در حال ورج وورجه کردن هستین عاشق آهنگ برباخ منصور و نازنین ناز نکن هستین.  مامانی عاشقتم عزیز دلم ، من و ببخش مامانی که همش پیشت نیستم
26 ارديبهشت 1390

سلام خوشگل مامانی

مامانی ۱ چیزی کشف کردم شما به مامان جون میگی مامانی خیلی باحالی عزییییییز دلم قربون اون موهای فرفریت برم من برات هلاکم راستی خوشگلم ی چیز دیگه تازگی با خودت حرف میزنی و آخرش دستای کوچیکت و می گیری جلوی لبت و ریز ریز میخندی می گم مامان بابا با شما حال میکنن باور کن وقتی اینها رو مینویسم قلبم ژر از شادی  و انرژی میگیرم و دلم هم برات تنگ میشه چون الان ساعت ۸.۵۰ صبح چهارشنبه هست و من سر کارم و شما مثل ۱ فرشته کو چولو تو جات خوابیدی راستی مامان فردا ۵ شنبه هست و من خوشحالم که ۳ روز کنار هم از صبح تا شب خوش میگذرونیم قربونت ماچ محکم
31 فروردين 1390

عزیز دل ماماش قلب طلای باباش

سلام جیگر مامان قربونت برم عزیز دلم خیلی خیلی بامزه شدی مامانی به هندونه میگی ننونه قربونت برم مامان پنجشنبه صبح برای اولین بار خودت شلوارت و درآوردی و مامی تو باز کردی و خواستی عین من جمع کنی و بردی انداختی سطل آشغال خیلی حواست جمع که ما چکار میکنیم که شما هم انجام بدی   خیلی خیلی خیییییییییییییییییییلی قربونتم مامانی فدای اون خال قشنگ روی انگشتت برم که اولین و تنها خالت تا به حالا              مامانیی چیز بگم   برام خیلی دعا کن.   باش         ...
29 فروردين 1390